شرححالنویسی عرفانی، به طور کل، و «مقاماتنویسی»، نگارش شرح حال یکی از اولیا و مشایخ صوفیه، به طور خاص، نقش ویژهای در گذشتۀ فرهنگی و اجتماعی ایرانیان داشته و در ذهن و زبانِ بهترین شاعران و نویسندگان فارسیزبان، پس از قرن پنجم، تأثیر عمدهای به جای گذاشته است، بنابراین، یکی از ژانرهای مهم تاریخ ادبیات عرفانی به شمار میرود؛ گرچه، با همۀ ارزش و اهمیتش، چنانکه باید شکافته و شناخته نشده است. پژوهش حاضر تلاشی است برای بررسی زبان و گفتمان دو متن از این نوع و مقایسة تفاوتها و تغییراتی که در جریان تحولات نهاد تصوف در زبانِ این گونه متون بروز و ظهور یافته است. متن نخست، سیرت ابن خفیف (د 371 ق)، که به دست ابوالحسن دیلمی و در نیمة دوم قرن چهارم تألیف شده، از قدیمترین مقاماتِ مشایخ صوفیه است و مقامات ژندهپیل، کهنترین و گستردهترین شرح حال احمد جام (د 536 ق)، آخرین نمونه از مقاماتِ عرفانی است که از قرن ششم (تا زمان حملة مغول) در دست داریم. روش تحقیق در این پژوهش روش کیفی است، اما در فرایند تحقیق، هر جا لازم بود، از دادههای کمّی استفاده شد. در پژوهش حاضر، دادهها و اطلاعات (حکایات مندرج در مقامات) بر اساس مبانی روششناسی فرکلاف در سه سطح، «توصیف»، «تفسیر»، و «تبیین»، تحلیل شده است.
Hagiographic literature and specifically “maqamat”, meaning recording one of the Sufi sheiks’ life and behavior, have had a critical role in our social and cultural past and an outstanding effect on our best poets' minds and language after the 5th century. Therefore it’s one of the prominent genres of mystical literature. Though they've had such significant role, not much study on them has been done yet. This paper analyses the language and discourse of two texts of this type and comperes the contrasts and conversions that appears through Sufism organization, in these texts' language. The first text, Sirat-ibn Khafif, composed by Abolhasan deylami (died in 173), is one of the most primitive hagiographies. The other one, Maqamat-i zhanda pil, one of the most archaic biographies of Ahmad Jam (died in 541), is in fact regarded as the last hagiography until before the end of the 6th century and Mongol invasion.